گزارشگر:سه شنبه 9 جوزا 1396 - ۰۸ جوزا ۱۳۹۶
بخش بیسـتودوم/
شکنجه
شیوههای شکنجه در زندانهای کمونیستها در سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱ خورشیدی، بسیار وحشتناک بود. قصههای شکنجه را من هم شنیده و هم دیده بودم؛ زیرا خودم در دستگاه جهنمی خاد، به جرمی که نمیدانستم چه است، زندانی بودم. در زندان خاد ششدرک و دیگر زندانهای افغانستان این شکنجهها رواج داشت: سیلی زدن، لگد زدن، برق دادن، کندن ریش، کندن موی سر، سوختاندن قسمتی از بدن، گرسنهگی، بیآبی و بیخوابی دادن، غرق ساختنِ زندانی در بیرل آب، در برف ایستاده نگه داشتن با پای لچ، ایستاده کردنِ متهم از شب تا صبح در دهلیز زندان، با یک پا ایستاده کردن، کثیف کردنِ محل بودوباش زندانی، فشار دادن آلتِ تناسلی زندانی، آب جوش انداختن به آلت تناسلی و دیگر اندامها، کشیدن ناخن، سیخ داغ کردن، غار کردن اعضای بدن با سیخ داغ.
با اینهمه اما در خاد ششدرک، شب اولِ زندانیبودنم متوجه شدم که از زیرزمینیِ زندان صدای جیغ و نالۀ جوانانِ زندانی میآید. شب دیگر، همین حادثه تکرار شد. کمی دقت کردم، فهمیدم این صداها اصلی نیستند، بلکه ثبت شدهاند.
زندانبانها برای شکنجۀ روحی و درهمشکستنِ روحیۀ متهم، دست به چنین کاری میزدند. البته این دریافتِ من است که شاید درست نباشد. اگرچه صدها مرتبه بیشتر از این جنایات را حکومت ترهکی، امین، کارمل و نجیبالله مرتکب شده بودند؛ اما در مورد متهمینی که هیچگونه اسناد در مورد آنها یافت نمیشد، از اینگونه ترفندها استفاده میکردند.
افغانستان در واقع به «قفس آهنینی» شباهت داشت که مردم در آن مجبور به زندهگی بودند.
نظامیان افغانستان
بعد از کودتای هفتم ثور ۱۳۵۷ خورشیدی؛ اردو، پولیس و دستگاه امنیت ملی افغانستان حزبی شدند. از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۷۱ خورشیدی، یعنی مدت ۱۴ سال، دستگاههای نظامی حکومتهای خلق و پرچم، کاملاً در صفوف نظام و دولت حاکم بوده و گردانندۀ اصلی این ارگانهای مهم نیز اعضای حزب بودند.
کسانی که وابسته به حزب بودند، دارای امتیازاتِ گوناگون و دیگران از هرگونه امتیاز محروم بودند.
اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان، وابسته به کشور شوروی سابق، قدرتِ دولتی را به دست داشتند، آنها با یکهتازی و ظلم بالای مردم فرمان میراندند، طوری که مردم از ترسِ آنها از هرگونه اعتراض و انتقاد خودداری میکردند. این روحیۀ کوبیدهشده حتا تا اکنون در میانِ مردم دیده میشود؛ آنها بهندرت دورِ یک حزب جمع میشوند و حتا از اجتماعاتِ مسالمتآمیز نیز میترسند.
متأسفانه با همان دید، امروز مردم افغانستان از تشکیل حزب و ساختنِ گروهها و تنظیمها که یگانه ممثلِ قدرت و دموکراسی است، میهراسند.
حزب دموکراتیک، با دید بسته و تکمحورانه، هرچیز را سیاه و سفید میدید. کسانیکه با آنها بودند، عزیز بودند و دیگران همه با چوبِ تعصب و بدبینی بیرحمانه کوبیده میشدند. فرصتطلبان برای کسب و احراز کرسی، مقام و قدرت، شامل حزب میشدند، اما هیچگاه حزب دموکراتیک خلق افغانستان که قدرت مکملِ دولتی را در اختیار داشتند، بیش از ۱۰ درصد نفوس افغانستان را نتوانستند بسیج و با خود هماهنگ کنند. در جریان ۱۴ سال حکمروایی، تعداد زیادی را با زور و جبر، تطمیع و تهدید، شامل جریانِ خود ساختند و تعدادی را با خود رنگ نمودند.
حزب دموکراتیک خلق افغانستان، در بین مردم محبوبیت نداشت، مردم کارمندانِ خاد را بد میدیدند، در بسیاری موارد، آنها تعلقِ خود را به این ارگان، مخفی میکردند. یکی از مشکلاتِ جدییی که این حزب به حکومتهای بعدیِ خود به میراث گذاشت، همانا نیروهای مسلحِ مربوط و وفادار به نظام کودتایی بود. یکی از دلایل فروپاشی نظام و قدرت نظامی هنگام پیروزی مجاهدین در افغانستان، همین مسالۀ حزبی بودنِ سه ارگانِ مهمِ نظامی کشور بود که اکثریت اعضای این نهادها، وابسته به حزب کمونیستی دموکراتیک خلق افغانستان بودند و با وجود عفو عمومی مجاهدین، اکثریت اعضای حزب، به دیگر نظامها و رژیمها با دلگرمی و صداقت کار نکردند.
Comments are closed.